حسین علیه السلام شنبه 91 اسفند 19 :: 9:7 صبح :: نویسنده : محمد محمودی
در قصه ی دل، دلبر و دلدار نیامد
آن مهوش مه روی وفادار نیامد پوسید نگاهی به رهی از سر امیّد سقّا و سپهدار و علمدار نیامد در خشکترین مرتبه از منظر غربت آن ابر بلا دیده ی پربار نیامد در هر گذری سایه ی کفتار نمایان آن شیر شغال افکن بی یار نیامد در شهر غزل، نیست بیانی که برویم آن مصرع غم پرور تبدار نیامد بوسید لبش را تن خشکیده ی دریا عطشان لب و از آینه سرشار، نیامد در خواب نرفتند، دو چشمان هراسان سرلشگر شب دیده ی بیدار نیامد آن شاه که تنها زده بر ساغر آخر آن ساقی غمدار، نیامد که نیامد عطشان نفسی از رگ شش ماهه صدا زد: ای اهل حرم، میر و علمدار نیامد موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ آمار وبلاگ بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 109031
|
||